در سایه عدمکفایت بیمه پایه در پوشش هزینههای درمانی، برخورداری از بیمه تکمیلی اهمیتی دوچندان یافته است. با این حال، اختلاف گاه و بیگاه تامیناجتماعی با شرکت تامینکننده پوشش تکمیلی بازنشستگان باعث شده است رفاه و سلامت این جمعیت چندمیلیون نفری تحتالشعاع قرار بگیرد و آنها را نگران کند.
این روزها کمتر کسی است که از شرایط نامطلوب اقتصادی گلهمند نباشد. کافی است یک روز در شهر به گردش درآییم. مواجهه با هر صاحب کسبوکاری همراه با ابراز ناراحتی از شرایط رکودی پیشآمده بهویژه پس از حمله اسرائیل به ایران است. با هر دوست، آشنا، متخصص، استاد دانشگاه، کارمند، کارگری که صحبت میکنی، بحث…
جهان پیش روی ما با سطحی از پیچیدگی روبهرو شده که در چند دهه گذشته بیسابقه بوده است. عامل اصلی این دگرگونیها، شتاب فزاینده پیشرفتهای فناورانه، بهویژه در عرصه هوش مصنوعی است.
اقتصاد آمریکا در دور دوم ریاستجمهوری دونالد ترامپ، تصویری متناقض و گیجکننده از خود به نمایش میگذارد؛ روایتی دوپاره که در آن، رونق خیرهکننده یک بخش، سایه رکود در بخشهای دیگر را پنهان میکند. در یک سو، به لطف تزریق صدها میلیارد دلار سرمایه به حوزه هوش مصنوعی (AI)، بازار سهام به اوجهای بیسابقهای نزدیک به حباب داتکام رسیده و شاخص S&P ۵۰۰ رشد چشمگیری داشته است.
آجر به آجر، دونالد ترامپ در حال ساختن دیواری به دور بزرگترین اقتصاد جهان است. همزمان با بالا رفتن موانع تعرفهای آمریکا علیه بقیه دنیا، پل متحرک (برای ورود به کشور) نیز بالا کشیده شده و ورود مهاجران به کشور را دشوارتر کرده است.
تجربه فعلی تعطیلی دولت فدرال، از منظر طولانی بودن دومین تعطیلی طولانی در تاریخ است و هیچ چشماندازی برای پایان آن وجود ندارد. برخی از قانونگذاران پیشبینی میکنند که این تعطیلی ممکن است با عبور از رکورد ۳۵روزه دوره اول ریاستجمهوری دونالد ترامپ، به یکی از طولانیترین تعطیلیهای تاریخ تبدیل شود.
سه هفته پیش دولت فدرال تعطیل شد، زیرا طرحهای هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات برای تامین مالی اعتبارات جاری، نتوانستند آرای کافی برای تصویب در سنا را به دست آورند. به نظر نمیرسید دونالد ترامپ اساسا نگران این وضعیت باشد چرا که آن را «فرصتی بیسابقه» برای قطع بودجه ایالتهای آبی (ایالتهای طرفدار حزب دموکرات) و اخراج کارمندان فدرال خواند.
تحریمهای اقتصادی در سالهای اخیر، تنها موتور تولید و تجارت کشور را از حرکت بازنداشتهاند، بلکه اثرات عمیقتری بر زندگی اجتماعی و اقتصادی زنان بر جای گذاشتهاند. اشتغال زنان در ایران که سالهاست با موانع فرهنگی و ساختاری روبهروست، اکنون زیر سایه تحریمها بیش از هر زمان دیگری آسیبپذیر شده است. این نهال نحیف که هنوز به بار ننشسته، در برابر توفانهای پیاپی رکود، همهگیری کرونا و تحریم، برگهای خود را یکییکی از دست داده است.
تحریمهای بینالمللی اثرات اقتصادی گسترده و بلندمدتی دارند و میتوانند پیامدهای منفی قابلتوجهی در توسعه نیروی انسانی و بازار کار ایجاد کنند. بااینحال، تحقیقات علمی درباره تاثیرات جنسیتی تحریمها بسیار محدود است و اغلب مطالعات، تحریمها را بهصورت جنسیت خنثی یا فاقد نگاه جنسیتی بررسی کردهاند.
اشتغال زنان در ایران نهال کوچکی است که صد سال است دچار عارضه توقف رشد شده، نه ریشهای قوی دارد و نه هنوز به بار نشسته است. این پیرنهال نحیف و نیمهجان که به دلایل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ریشهای در خاک ندوانده، با تندبادهای هرازگاه، شاخههای ضعیفش لرزیده و برگهایش ریخته است.
بررسی پیامدهای اجتماعی-اقتصادی تحریمهای بینالمللی بر کشورها، بهویژه بر گروههای آسیبپذیر، از اهمیت بالایی در مطالعات توسعه برخوردار است. در این میان، زنان بهعنوان نیمی از جمعیت و نیروی کار بالقوه جامعه، همواره در معرض تاثیرات مستقیم و غیرمستقیم این سیاستهای کلان قرار داشتهاند. تحلیل جامعهشناختی این پدیده نشان میدهد که بحران اشتغال زنان در ایران، صرفا یک مشکل اقتصادی نیست، بلکه یک بحران ساختاری چندوجهی است که ریشه در تعامل شوکهای بیرونی (تحریمها) با ساختارهای داخلی دارد.
دعوای متولدان دهههای گوناگون، موضوع جدید یا عجیبی نیست؛ دههشصتیها خود را ستمدیده میدانند و دههپنجاهیها معتقدند که خودشان در شرایط سختتری نسبت به دههشصتیها زندگی کردهاند.
کارشناسان معتقدند رشد جنبش اعتراضی نسل زد در کشورهای گوناگون را فعالانی چون پانده رهبری کردند که جمعیت اینستاگرامی کوچک خود به نام «Gen.ZNepal» را سازماندهی کرده بود؛ جمعیتی که بهسرعت به ۳۰هزار دنبالکننده رسید و نزدیک به ۱۳میلیون بازدید جمع کرد. اعضا برای عبور از ممنوعیت دولت از VPN استفاده کردند و شروع به سازماندهی افراد همسو با خود کردند.
در نپال روز دوشنبه چندی پیش، پس از آنکه پلیس برای متفرق کردن معترضانِ در تلاش برای ورود به ساختمان پارلمان از گاز اشکآور و گلولههای پلاستیکی استفاده کرد، دستکم ۱۹ نفر کشته و دهها تن دیگر زخمی شدند.
رهبران سیاسی متکبر و پاسخناپذیر، همچون نخ مشترکی در کشورهای گرفتار اعرتضاهای موسوم به «اعتراضات نسل زد» دیده میشود؛ جنبشهایی که از آفریقا آغاز شدند، به آسیا رسیدند و اکنون به آمریکای جنوبی گسترش یافتهاند. به همین دلیل و دلایل دیگر، احتمال بازگشت آنها زیاد است؛ در برخی کشورها حتی ممکن است حکومتها را از جا برکنند.
راهروهای طویل و پیدرپی ساختارهای دولتی را نباید تنها یک ساختار سازمانی دانست چراکه دیوانسالاری در واقع نوعی منطق اجرایی و شیوه تصمیمگیری است. لودویگ فون میزس، اقتصاددان اتریشی، طبق همین استدلال توضیح میدهد مثلا عملکرد پلیس بر پایه سود و زیان بازار یا مکانیسم قیمتگذاری نیست؛ بلکه نیازمند سازماندهی خاص و برنامهریزیهای ویژه مختص به خود است.
بوروکراسی در اندیشه کلاسیک وبر نماد نظم، عقلانیت و پیشبینیپذیری است؛ ساختاری که قواعد روشن، سلسلهمراتب مشخص و تقسیم وظایف تخصصی دارد؛ اما همان ویژگیهایی که در قرن نوزدهم نشانه پیشرفت اداری بود، در قرن بیستویکم به نماد کندی، انباشت دادههای بیاستفاده و تصمیمگیری غیرپاسخگو بدل شده است.
نظام اجرایی، بهعنوان یک نهاد دارای اهمیت در شکلگیری سیاستهای کلان، نقش بسیار مهمی در بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشورها دارد. در نظریات جدید توسعهای، توسعه اجرایی (توانمندی در اجرا و ارتقای کیفیت حکمرانی) بهعنوان بُعد چهارم و از ارکان کلیدی و زیربنایی در فرآیند توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شناخته میشود و وجود یک نظام اداری کارآ، شرط اساسی برای تحقق اهداف توسعه بیان شده است؛ لذا کشورها به همان اندازهای توسعهیافته هستند (یعنی از شکوفایی اقتصادی، برابری اجتماعی و حاکمیت سیاسی مناسب برخوردارند) که ظرفیت آن دولتها برای اجرا، اجازه میدهد.
بوروکراسی در ایران که روزی میتوانست ابزار تحقق دولت مدرن باشد، به یک (قفس آهنین) بدل شده که توسعه اقتصادی و سیاسی کشور را مهار میکند. این نظام، در ظاهر نسخهای ناکارآمد از مدل ایدهآل وبری (ساختاری عقلانی و قانونمحور) است؛ اما در باطن، ساختاری منسجم و کارآمد برای تحقق کارویژه اصلی خود، یعنی توزیع رانت در یک اقتصاد نفتی است.
بازارهای مالی پر از افرادی است که ادعا میکنند با آگاهی کامل نسبت به وقایع سیاسی و اقتصادی، میتوانند در نقاط مناسب سرمایهگذاری کنند و در زمان صحیح به فروش دارایی اقدام کنند. پیشگوها معتقدند هر اتفاقی را که رخ داده پیشبینی کردند و از قبل آن را میدانستند و نسبت به تمام اتفاقات در آینده آگاهی دارند. مدام در حال دادن سیگنال خرید و یک چشمانداز نسبت به آینده کلاسهای دارایی هستند.
پیش از بررسی مسائل مطرحشده، لازم است در مورد «پیشبینی»، نکات و صورتبندی مشخصی ارائه شود. به نظر میرسد پیشبینی کردن در صورتی که با سه شرط «شناخت بستر پیشبینی»، «پایبندی به روشی یکپارچه برای مدلسازی» و «انعطاف و عدم ستیز با حقایق» همراه باشد،
شبکههای اجتماعی از همان لحظه آغاز معاملات، حس و بوی پیشبینی را با خود دارند. تیتر اخبار صبحگاهی بازار همیشه نوید پیشبینی میدهد؛ تیترهایی که فریاد میزنند: «طلا تا دهمیلیون یا پانزدهمیلیون میرسد!» و در کانالهای تلگرامی، سیگنالها یکی پس از دیگری منتشر میشوند.
بازارهای مالی، بیش از هر عرصه دیگری، درگیر وسوسه دانستن آیندهاند. هر روز انبوهی از تحلیلگران، سیگنالفروشها و چهرههای رسانهای با اعتمادبهنفس اعلام میکنند که مسیر قیمتها را میدانند؛ که میتوانند از دل پیچیدگیها نظم بیرون بکشند و «نقطه ورود و خروج درست» را بیابند. این میل جمعی به پیشبینی، ریشه در روان انسان دارد، در ترسی که از ابهام، تصادف و نادانی درون ما میجوشد.
برندگان نوبل اقتصاد جوئل موکیر از آمریکا، فیلیپ آگیون اقتصاددان فرانسویزبان و استاد مدرسه اقتصاد لندن، و پیترهاویت اقتصاددان کانادایی و استاد دانشگاه براون آمریکا بودند. تحلیلگران تصور میکنند احتمالا امسال داوران جایزه نوبل، مختصات متفاوتی برای اعطای نشان نوبل به اقتصاددانان در نظر داشتهاند.
امروز جایزه نوبل اقتصاد به جوئل موکیر، فیلیپ آگیون و پیتر هاویت تعلق گرفت. این سه اقتصاددان به دلیل پژوهشهایشان در زمینه رشد اقتصادی، بهویژه مرتبط با فناوری مورد تقدیر قرار گرفتند. همه آنها مدتی در فهرست کوتاه نوبل بودهاند، بهویژه آگیون و هاویت که مدل آنها به بخشی از کتابهای درسی اقتصاد تبدیل شده است.
در میان برندگان امروز جایزه نوبل اقتصاد، نام جوئل موکیر، استاد دانشگاه نورثوسترن، بیش از هر کس دیگر میدرخشد؛ پژوهشگری که نامش با ایده «نقش محوری نوآوری در رشد اقتصادی مدرن» پیوندی جداییناپذیر دارد. این ایده همان بهبود تدریجی، مداوم و بیسابقه سطح زندگی آحاد اقتصادی است که نخست بریتانیا و سپس کشور به کشور، در چند قرن اخیر تجربه شده است.
در برخی سالها، داوران برای ارزیابی و برگزیدن جایزههای نوبل اقتصاد انتخابهای خوبی دارند؛ در سالهایی دیگر، انتخابی بد و گاهی، انتخابی واقعا درخشان. امسال از آن سالهای درخشان است.
نرخ رشد اقتصادی کشور بعد از چهارسالونیم منفی شد. بنا بر دادههای مرکز آمار ایران، نرخ رشد اقتصادی فصل نخست سال ۱۴۰۴، نسبت به فصل مشابه سال قبل، برابر با منفی ۰.۱درصد بوده است.
اقتصاد ایران به ماشینی فرسوده تبدیل شده است؛ ماشینی که زمانی نیروی محرکهاش درآمدهای نفتی بود و میتوانست با تکیه بر آن حرکت کند، اما اکنون دیگر این درآمدها توان پیشبردن آن را در مسافتهای طولانی ندارند.
این روزها کمتر کسی است که از شرایط نامطلوب اقتصادی گلهمند نباشد. کافی است یک روز در شهر به گردش درآییم. مواجهه با هر صاحب کسبوکاری همراه با ابراز ناراحتی از شرایط رکودی پیشآمده بهویژه پس از حمله اسرائیل به ایران است. با هر دوست، آشنا، متخصص، استاد دانشگاه، کارمند، کارگری که صحبت میکنی، بحث به فشار اقتصادی و سخت شدن شرایط زندگی بهویژه پس از جنگ میانجامد.