مبارزه روزانه پیادهها در کرمانشاه
اما در کرمانشاه، این ۵۰۰ متر یک مسیر پر مانع است: پیادهرو جلوی خانهاش پر از مصالح ساختمانی است، ۱۰۰ متر بعد، کابلهای برق آویزان شدهاند، پیادهرو بعدی ناهموار و شکسته است و در نهایت، مجبور است از خیابان رد شود؛ میان ماشینها، موتورسیکلتها، و بوقهای بیامان. وقتی به مدرسه میرسد، خسته است. نه از راه رفتن، بلکه از مبارزه برای راه رفتن. این حکایت همیشگی مردم شهر یکمیلیون نفری کرمانشاه است.
شهر شتاب: در کرمانشاه، نمیتوان آرام راه رفت. باید سریع، با احتیاط و با عجله باشید تا از برخورد با ماشینها، سقوط در چاله و موانع ساختمانی در امان بمانید. پیادهرو نه برای قدم زدن، بلکه برای رد شدن طراحی شده؛ یا شاید اصلا طراحی نشده است.
شهر بدون تأمل: «تأمل» یعنی: آرام راه رفتن، به اطراف نگاه کردن، و لحظه را تجربه کردن. اما در کرمانشاه، خطرناک است که آرام راه بروید یا سرتان را بالا بگیرید. این وضعیت، در تضاد کامل با هویت تاریخی و طبیعی شهر است که در قلب کوهها و دشتهای زاگرس قرار دارد؛ جایی که فضاهای تاریخی مانند طاق بستان هزاران سال است مردم را به تأمل دعوت میکنند.
پیادهروهای اشغالشده: مصالح ساختمانی (سیمان، آجر و تیرآهن روی پیادهرو)، گاهی کل پیادهرو را میگیرند و ماهها همانجا میمانند. ماشینها در پیادهرو پارک میشوند و پیادهرو را تبدیل به پارکینگهای غیرقانونی خودرو کردهاند، مغازهداران بخشی از کالاهای خود را برای در معرض دید بیشتر گذاشتن، در پیادهرو قرار داده و مسیر پیاده را کاملا مسدود میکنند. پیادهها مجبورند از خیابان رد شوند و هیچ نظارت و جریمهای هم برای متجاوزین به حریم پیاده در کار نیست.
پیادهروهای ناایمن: سنگفرشهای شکسته و چالهها، امنیت پیادهها را به خطر انداختهاند. نورپردازی ضعیف شبها، خطر سرقت و افتادن را افزایش میدهد. بسیاری از پیادهروها هیچگونه رمپ و مناسبسازی برای معلولان، سالمندان و کالسکههای کودک ندارند.
پیادهروهای ناکافی: بسیاری از پیادهروها کمتر از یک متر عرض دارند و مسیر ناگهان قطع میشود، که یعنی خطر برای همه، مخصوصا کودکان.
ریخت شهر سبب شده مردم کمتر پیاده بروند و استفاده از خودرو بیشتر میشود (حتی برای مسافتهای کوتاه). این به معنای افزایش چاقی، دیابت و بیماریهای قلبی است. همچنین، هر بار راه رفتن مساوی با استرس و خستگی ذهنی است.
همچنین نبود فضای عمومی برای قدمزدن آرام، تعاملات اجتماعی را کاهش میدهد و حس تعلق به شهر در میان شهروندان را از بین میبرد. این وضعیت، کیفیت زندگی شهری را تا مرز ناامیدی نسبت به بهبود وضعیت پیش میبرد.
در میان این همه ناامیدی، خیابان مدرس یک استثناست که اگرچه اقدامات بسیار محدودی برای پیادهها انجام شده اما نشان میدهد امکانپذیر است. الگوهای جهانی مانند بوگوتا (که انقلاب پیادهراه را با ۱۲۰ کیلومتر مسیر محقق کرد) یا کپنهاگ (شهر پیادهمحور) و استانبول (خیابان استقلال) ثابت کردهاند که تمرکز بر انسان به جای ماشین، کلید موفقیت است. آنچه در آن سوی دنیا ممکن شد، با اراده در کرمانشاه نیز ممکن است.
برای این منظور باید جریمه سنگین برای گذاشتن مصالح ساختمانی و کالا در پیادهرو اعمال شود و تا حد پلمب مغازههای متخلف جدی گرفته شود.
راه رفتن یک حق اساسی است. حق برای حرکت ایمن، حق برای تعامل با دیگران، حق برای لذت بردن از شهر. کرمانشاه میتواند شهری قابل پیادهروی باشد. نه با بودجههای کلان، بلکه با اراده سیاسی، نظارت جدی، طراحی هوشمند و مشارکت مردم.
* کارشناس شهری