بازی بزرگان؛ سناریوهایی برای همزیستی چین و آمریکا در دهه‌ ۲۰۳۰

پکن و واشنگتن -حداقل در لفظ- خود را به ایده نظمی با محوریت سازمان ملل متحد متعهد کرده‌اند: نظمی که در آن به سازمان ملل متحد با نمایندگی بیشتر، نقش بزرگ‌تری در حل یا مدیریت مسائلی که برای بقای سیاره زمین حیاتی هستند، می‌دهند. این امر ممکن است در زمانی که از توانایی سازمان ملل برای حل برخی از مسائل حیاتی در دستور کار خود بسیار نگران هستیم، بعید به نظر برسد؛ اما این وضعیتی است که عمدتا به‌دلیل وضعیت نابسامان روابط کشورهای بزرگ و نه به‌دلیل دامنه صلاحیت‌های سازمان ملل، ایجاد شده است. چین و ایالات متحده با درک عمیق‌تر از آنچه یک «سازمان ملل محدود» در گذشته توانسته به آن دست یابد، می‌توانند نقطه شروع مفیدی برای بررسی آن چیزی باشند که ممکن است در آینده بتوانند انجام دهند.

آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده، و جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی وقت ایالات متحده، تایید کردند که منشور سازمان ملل نقش اصلی را در تثبیت مفاهیمی مانند حق تعیین سرنوشت، حاکمیت و حل‌وفصل مسالمت‌آمیز اختلافات دارد و استدلال می‌کردند که این منشور مجموعه‌ای کلیدی از هنجارها را نشان می‌دهد که به مدیریت روابط بین دولت‌ها و مردم کمک کرده و از برخی زمینه‌های درگیری جلوگیری کرده است. سالیوان در مقاله‌ای در اکتبر۲۰۲۳ وعده داد که ایالات متحده «با هر کشوری که آماده دفاع از اصول منشور سازمان ملل باشد، همکاری خواهد کرد». بلینکن در سخنرانی خود در سال ۲۰۲۲ در مورد روابط ایالات متحده و چین، منشور سازمان ملل را به شکل رضایت‌بخشی به‌عنوان یکی از «اسناد بنیادی» نظم پسا‌۱۹۴۵ توصیف کرد. سوابق رسمی چین نیز به‌دلیل جایگاه سازمان ملل به‌عنوان «جهانی‌ترین، نماینده‌ترین و معتبرترین سازمان بین‌المللی بین دولتی» که به چالش‌های جمعی پیش روی جهان می‌پردازد، تعهد به نظم جهانی مبتنی بر منشور را مستند می‌کند.

پکن همچنین تعهد مادی خود را به بخش‌هایی از دستور کار سازمان ملل، به‌ویژه در عملیات صلح و توسعه اقتصادی، افزایش داده و به‌عنوان دومین تامین‌کننده بزرگ بودجه‌های عادی و صلح‌بانی سازمان ملل ظاهر شده است. تفسیر چین از منشور کاملا با تفسیر ایالات متحده مطابقت ندارد و پکن نیز در هنگام تصمیم‌گیری‌های مهم سیاست خارجی خود، چنین اهمیت غالبی برای سازمان ملل قائل نیست؛ واشنگتن نیز همین‌طور. بااین‌حال، منشور یکی از چندین متن و معاهده حقوقی بین‌المللی است که می‌تواند مبنای گفت‌وگو بین دو دولت باشد. مهم‌تر از همه، چنین گفت‌وگویی می‌تواند نشان‌دهنده تمایل آنها به دور شدن از دیدگاهی باشد که نظم جهانی را وابسته به انواع توافقات کشورهای بزرگ می‌داند که عمدتا منافع ملی آنها را تامین و به سمت چیزی روشن‌تر و حافظ سیستم حرکت می‌کند.